به گزارش پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده مطالعات راهبردی حوزه و روحانیت، حجت الاسلام و المسلمین میثم قاسمی طی یادداشتی حول موضوع اخلاق و معنویت، به سلوک مجاهدانه به عنوان راهبرد تعالی جمعی در حوزه های علمیه پرداخته است. مشروح این یادداشت در ادامه از نگاه شما می گذرد.
«آمادهسازی فضا برای رشد معنویّت و رهایی از بردگیِ شهوت و غضب در انسانهای مستعد هم یکی از آن برترین آرزوها است که غالباً به این توجّه نیست. باید فضا جوری بشود که انسانهای مستعد بتوانند در آن فضا حرکت کنند، امثال حاج میرزا علیآقای قاضیها و علّامهی طباطبائیها و شخصیّتهای برجستهی اینجوری به وجود بیایند؛ انسانهای والا و برتر که از این فضای مادّی توانستهاند تعالی پیدا کنند و فراتر بروند؛ یعنی فضا بایستی برای این آماده بشود.[1]».
ایمان به عنوان هسته مرکزی معنویّت و نقطه آغاز شکوفایی انگیزه و اراده در انسان، آن هنگام تقویت میشود که در شکل گیری اراده و رفتار و نیز ایجاد انگیزههای درونی، دستکم مانند دیگر عوامل دخیل در زندگی روزمره انسان[2]، نقشی تعیینکننده و اساسی داشته باشد و بتواند چنان تفسیر قدرتمندی از هستی و انسان و نقش خداوند در عالم به آدمی منتقل کند که او در هر اراده و میل و عملی، با تکیه بر عنصر ایمان و خداباوری، نرم افزار فکری و عملی خود را سامان دهد.[3]
این اتّفاق مبارک نمی افتد مگر اینکه ایمان به رکن اصلیِ سازه هویّتی انسان و عنصر تعیین کننده در نرمافزار تعامل او با خود، هستی و دیگران بدل شود، به تعبیر دیگر تنها هنگامی افراد می توانند بر اساس معرفت ایمانی اندیشه و رفتار کنند، که همه هویّت و هستی خویش را در پرتو نگاه ایمانی تعریف کنند و چیستی و هستی و مانایی خود را تنها در ذیل اتّصال به پروردگار و نظام ربوبی او دریابند[4].
امّا تحقّق این هدف، که در واقع همان مقصد کمالی انسان نیز هست، با تکیه بر اندوختههای دانشی و ذهنی افراد میسّر نخواهد شد، بلکه در وهله اوّل نیازمند زدودن اوهام و خیالات و امیالی است که با این نگاه مترقّی در تعارض است، موانعی که در بسیاری موارد نه از جنس گزارههای علمی که از سنخ تعلّقات و وابستگیهای قلبی است و رفع آن نیز جز از طریق عمل و مراقبه امکان پذیر نیست[5]، از این رو برای ارتقاء نرم افزار رفتاری انسان از مادّی محض به نرم افزار ایمانی، چارهای جز سامان دادن به رفتارها و اصلاح قواعد زندگی فرد از طریق تقوا و تعریف معیارهای عمل صحیح و وارد کردن آن به متن زندگی نیست؛ چرا که هویّت یابی آن هم در فضای دانش های متعالی دینی، فرآیندی قهری و طبیعی است که هر فرد در بستر تجربه و با تحلیل نقش و توانمندی خود در جهان واقعی، آگاهانه و یا ناخودآگاه، به آن نائل می شود.[6]
بر این اساس باید متعلّقات ایمان، از ذهن به وادی تاثیر عملی و تجربهسازی وارد شود و از آنجا به باوری راسخ بدل گردد، این چرخه که در واقع همان مراقبه عملی و تقوا و التزام به دستورات دینی است، مهمترین عاملی است که سبب رشد و تعمیق و تعالی ایمان در انسان خواهد شد.
حال سخن در این است که اگر در نظر داشته باشیم که این فرآیند مهم و سرنوشتساز را در مقیاس بزرگی از افراد به گستردگی طلاب حوزههای علمیه عملیّاتی کنیم، چه راهبردی باید اتّخاذ شود که فضای زندگی طلبگی به بستر تجربه تقوا و معنویّت بدل شود؟ آیا میتوان ایمان را علاوه بر بُعد فردی در مختصات جمعی دید و با راهکارهایی الهامگرفته از متن تعالیم الهی، به الگویی کارآمد برای جامعهسازی یا در مقیاس کوچکتر برای تحوّل اخلاقی و معنوی در حوزه رسید؟ الگویی که در نسبت تامّ با میراث حوزوی و سنتّهای آن و ظرفیّتهای موجود در مدارس علمیّه باشد و همچنین بتواند طلاب را برای ایفای رسالتهای اجتماعی آنان آماده کند؟
این دغدغه به عنوان پرسش اصلی کارگروه علمی اخلاق و معنویّت پژوهشکده مطالعات راهبردی با فضلای متخصص در این زمینه به اشتراک گذاشته شد، و پس از برگزاری ده جلسه تخصصی الگوی زیر به عنوان یک فرضیّه بسیار محتمل و قابل اتّکا استحصال گردید:
برای تقویت سلوک ایمانی در مختصات جمعی باید سه عنصر هدف، هدایت و عوامل انگیزهساز فرهنگی اجتماعی در کنار یکدیگر به درستی هماهنگ و همگرا بشوند، این سهگانه در بعد فردی نیز کاملا وجود دارد، «هدفگزینی و نیّت» به عنوان عامل حرکت و علّت غایی رفتار و نیز «آگاهی و بینش و هدایت یافتگی» به عنوان مادّه فکری و تامین کننده تصدیق به مفید بودن یک عمل و نیز «عوامل و سائقهای محیطی» به عنوان عناصر تقویّتکننده رفتار، نقشی مهم در تعیّن یافتن یک انتخاب و شکل گیری اراده عملی را دارا هستند.
این سه عامل هنگامی که متناسب با فضای عمومی به در مقیاس جمعی بازتعریف شود، در قالب سهگانه، آرمان جمعی، راهبری ولایی و اصل اخوت نمود پیدا می کند؛ آرمان جمعی همان هدف محرّک و غایت رؤیاساز است که سبب میشود، مجموعهای از افراد با درنظر گرفتن آن در راه تحقّقش، تلاشی هماهنگ و همافزا داشته باشند و از این رهگذر با یکدیگر به یک هویّت مشترک برسند[7]، آرمانهایی چون زمینهسازی ظهور و تمدّنسازی اسلامی، اصلاحگری اجتماعی و تشکیل جامعه تراز اسلامی از جمله اهداف پرظرفیّتی است که میتواند به عنوان صبغه هویتی به همه زندگی طلاب رنگ و بوی معنوی بدهد؛ در نظر گرفتن این اهداف به عنوان هدف جمعی و مشترک و آرمان نهایی تامین کننده فی سبیلالله بودن هر اقدامی است که طلبه برای رسیدن به آن ارمان انجام میدهد و در حقیقت سلوک مجاهدانه هنگامی شکل میگیرد که ایفای نقش طلاب با حس حضور در سرحدّات دفاع و اقامه دین همراه باشد؛ از این رو «احساس واقعی کارآمدی و مفید بودن» عنصری اساسی در ایجاد حس معنویّت و شکلگیری هویّت ایمانی است؛ البتّه روشن است که بار سنگین آرمان بخشی را باید بیشتر بر عهده مدیران کلان حوزه علمیه و ساختارهای آن دانست امّا این بخش از ایده راهبردی در فضای مدارس نیز ظرفیّت پیگیری دارد.
عامل تعیین کننده دیگر که با کارویژه هدایت و آگاهیبخشی به افراد، آنان را برای انتخاب بهترین گزینه از میان گزینه های قابل اختیار یاری میکند و در نقش انتقال تعالیم اخلاقی با رویکرد دستگیری و یاری افراد در مقام رفتار و عمل است، راهبری اخلاقی و معنوی با توجّه به ظرافتهای روحی و روانی و اقتضائات تربیتی است که میتوان از آن به مدیریّت ولایتمحور نیز تعبیر کرد، ولایت نه به عنوان یک مفهوم کلامی و فقهی، بلکه از آن منظر که به روش مدیریّت و راهبری و هدایت دینی اشاره دارد[8]، به عنوان مفهوم مرکزی الگوی مدیریّت اسلامی، پدیدهای است که در آن مدیر و سرپرست جمع، با ایفای تقش پدرانه و هدایتگر، علاوه بر انتظامبخشی به زندگی جمعی، مجموعه افراد تحت مدیریّت خود را در مسیر رشد و تعالی اخلاقی نیز قرار دهد.
این الگوی متعالی از مدیریّت، به عنوان نقطه مقابل مدیریّت نظارتمحور و مبتنی بر شرطیسازی غربی، از یک سو خود در نقش الگوی عملی، بسیاری از ابهامات شناختی افراد را حل میکند و از سوی دیگر با اشراف به متربیّان و ایفای نقش پدری و با ملاحظه همه عناصری که به تقویّت انگیزه و احتراز از ایجاد نفرت در آنان میانجامد، بینش و آگاهی لازم را به افراد منتقل میکند، سنّت انتقال معنویّت از استاد به شاگرد و لزوم ارتباط میان آنان برای انتقال معنویّت و اخلاق که از مسلّمات رشد معنوی و اخلاقی در قرون متمادی حوزههای علمیه است بر این پایه استوار شده است، گرچه این نقش مهم و خطیر را باید سهم مدیران حوزوی دانست امّا اساتید و دست اندرکاران تهذیب نیز هر کدام به فراخور نقش و مسئولیّت خود باید با چنین چارچوبی با طلاب تعامل کنند.
امّا عنصر سوم، یعنی اخوّت دینی، در واقع راهبردی ترین نقطه مزیت حوزه در مهندسی فرهنگی است که میتواند به مدیریّت حداکثری عوامل تاثیرگذار محیطی بر اراده انسان بیانجامد، روابط اجتماعی و ارتباط با دیگران، از تاثیرگذارترین عوامل بر اندیشه، امیال و اراده بشر است و اهمیّت این موضوع از مجموع تعالیم دینی به روشنی قابل برداشت است، تا آنجا که رویکرد اجتماعی به دین در قرآن و روایات با هدف سامان دادن به ارتباطات اجتماعی و فلاح و رستگاری عمومی، بسیار مورد توجّه قرار گرفته است[9]؛ گذشته از این، مهارتهای ارتباط اجتماعی و روش تعامل با دیگران بر اساس معنویّت با هدف ابلاغ حقیقی پیام دین، برای طلاب که دارای کارویژه ابلاغ رسالتهای الهی به متن اجتماع هستند، نیز اهمیّت و ضرورتی انکارناشدنی دارد، به گونهای که ضعف در مهارتهای ارتباطی یا ارتباط با دیگران بدون وجود پشتوانه اخلاقی و معنوی، آسیبی جبرانناپذیر به پیکره حوزه علمیه است که منجر به اختلال در ایفای نقش اجتماعی طلاب خواهد شد.
بر این اساس لازم است بستر ارتباطات گروهی طلاب با یکدیگر با رویکرد تقویت روحیه اخلاص و معنویّت، در حوزه به رسمیّت شمرده شود و در این فضا طلاب علاوه بر مهارت ارتباطی، بتوانند تجربیّات معنویّتآفرینی در قدم گذاشتن در راه تحقق اهداف الهی داشته باشند؛ فضای اخوت ایمانی حاکم بر فضای مدارس و گروههای طلبگی، به عنوان قدرتمندترین عامل هویّتآفرین و سنخیّتساز، آنان را برای ورود به عرصه اجتماع و راهبری اجتماعی آماده میکند.
البتّه این طرح به معنای نفی و یا نادیده انگاشتن ضوابط و قواعد رشد معنویّت و آداب سلوک فردی و هر آنچه در میراث اخلاقی و سلوکی است نیست، بلکه به عنوان امتدادی برای مباحث تربیت معنوی و الهی با افزودههای مدیریّتی و فرهنگی است که امروزه به اقتضای گسترش دامنه معنویّت از فرد تا اجتماع، قابل بیان و تحلیل است؛ به ویژه این که پدیده عظیم انقلاب اسلامی و نقش نوین دین در زندگی اجتماع و کارویژه طلاب و حوزههای علمیّه بالضرورة اقتضا میکند که الگویی عملیّاتی برای زیست معنوی انسان در جهان معاصر ارائه شود.
با این نگاه است که می توان معنویّت دینی در عصر جدید و چگونگی تعالی انسان در جهان ارتباطات اجتماعی و کارویژههای نوین عصر انقلاب اسلامی را دریافت و تحلیل کرد. دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری و امامین انقلاب بر این حقیقت استوار است که بستر اجتماع و متن پرحادثه زندگی، همان زمینه و محدودهای است که باید رشد اخلاقی و معنوی در آن تحقق پیدا کند و معنویت و اخلاق در فضای تجربه واقعیّات زندگی اجتماعی از عرصه خلوت فردی تا حیطه تعامل با اجتماع امتداد یابد، این ایده ریشهدار در متن تعالیم اسلامی را «سلوک مجاهدانه در بستر ولایت و اخوّت» مینامیم.
علّامه طباطبایی (ره) در مقاله ارزشمند محمّد(صلّی الله علیه و آله) آورده است: « در آيين مقدس اسلام روش زندگى طورى تنظيم شده كه زندگى اجتماعى و مادى انسان به منزله گاهوارهاى است كه زندگى معنوى در آن پروريده می شود. نورانيت معنوى يك فرد مسلمان كه دستورات اسلامى را اجرا می كند نورانيّتى است كه همه اعمال فردى و اجتماعى، وى را نورانى ساخته، پاك مىكند. وى در حالى كه با مردم است، با خداى خود است و در حالى كه در ميان جمع است در خلوتگه راز به سر مىبرد و در حالى كه براى مقاصد مادى خود در تكاپو و تلاش مىباشد و گرفتار يك سلسله پيشآمدهاى شيرين و تلخ، گوارا و ناگوارا و زيبا و زشت و پايبند حوادث اين جهان پرآشوب است، دلى دارد آزاد و در جهانى است آرام و به هر سو كه روى مىآورد، جز روى خداى خود نمىبيند. فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ».[10]
منابع:
[1] مقام معظم رهبری حضرت آیة الله العظمی خامنهای حفظه الله تعالی،07/03/1397
[2] فَإِذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكْرِكُمْ آباءَكُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِكْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ. بقره 200 و قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَ هُوَ يُجيرُ وَ لا يُجارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (88) مؤمنون 23 و …
[3] ِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ. بقره 233 و اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ . مائده 8 و …
[4] وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ. مائده 57
[5] وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليمٌ. بقره 282 و
[6] و مما ينبئك عن شرف علوم اهل المعرفة و علماء الآخرة ان العلوم كلها لا يتعذر تحصيلها مع محبة الدنيا و الاخلال بحقائق الاخلاص و التقوى، بل ربما كان محبة الدنيا عونا على تحصيلها و اكتسابها، لاطلاع الجمهور على نتائجها و ثمراتها التى بها مصالح الخلق و نظام معيشتها الدنيوية، فيتحملون المشاق و سهر الليل و الصبر على الغربة و الاسفار لطلب الحديث و الاسناد العالية لاستشعارهم حصول الجاه و الرفعة بحصول العلم و اما علوم هؤلاء القوم فلا يحصل مع محبة الدنيا و لا ينكشف الا بمجانبة الهوى و التوحش عن صحبة ابناء الزمان و عاداتهم الرديئة و اخلاقهم السيئة و ملازمة التقوى، قال اللّه تعالى: وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ (البقرة- 282)، جعل العلم ميراث التقوى، و غير علوم هؤلاء ميسر من غير ذلك بلا شك، فعلم من ذلك فضل علوم علماء الآخرة على علوم غيرهم. ملاصدرا، شرح أصول الكافي (صدرا)، ج2، ص: 452
[7] در این آیه شریف نجات و رهایی انسان از هلاکت به هم هدف شدن و رسیدن به اخوت در پرتو اهداف الهی منوط شده است: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ. آل عمران 103
[8] عنصر تعلیم یافتن با مفهوم تبعیّت و رشد در قرآن در آمیخته است و این همان محور مرکزی ولایت و تربیت ولایی است: قالَ لَهُ مُوسى هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً. کهف66
[9] يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا آباءَكُمْ وَ إِخْوانَكُمْ أَوْلِياءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإيمانِ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ (توبه : 23) و ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَواليكُمْ (احزاب : 5) و فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ (توبه: 11) و …
[10] همان